اوپال

(3)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
771

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
2

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب اوپال

انتشارات شقایق منتشر کرد:
برشی از کتاب:
نفهمید چه می‌کند؟ عصبی و دستپاچه دو بار پشت سر هم می‌گوید:
-ببخشید، ببخشید.
به داخل خانه می‌رود.
خورشید گیج و سردرگم می‌ماند. عزیز امیربهادر است؟ لبخند می‌زند. خدا همین نزدیکی‌هاست. حسش می‌کند. یک نفر چه‌ها که نمی‌تواند با قلب و احساست بکند! می‌تواند هم دلیل حال خوشت باشد و هم حال ناخوشت. تو که هستی که خورشید با تو طلوع و غروب را تجربه می‌کند؟
دستش را روی گردنبند اوپال دور گردنش می‌گذارد. اوپالی که هر بار مهر امیربهادر به اوج می‌رسد، دمایش نامتعادل بالا می‌رفت. اصلا همه رنگ می‌شد و می‌درخشید.
قطره اشکی با یادآوری «عزیزم» گفتن و آغوش امیربهادر پایین می‌ریزد. واقعا امیربهادر دوباره درگیر حس آن روزها شده؟ خواب است یا بیدار؟
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی